روایت فرهنگ از ساختن «سلطان و شبان» با مهدی هاشمی و بازی کردن برای بیضایی
تاریخ انتشار: ۷ آذر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۴۹۲۸۷۰
موزه سینمای ایران در ادامه انتشار برنامههای تاریخ شفاهی خود به مناسبت زادروز داریوش فرهنگ، بخشهایی از گفتوگوی این بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون را منتشر کرد.
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، فرهنگ درباره «سلطان و شبان» گفت: گاهی وقتی میگوییم شاید همه چیز از یک جرقه آغاز شد تصور میشود شاید اغراق باشد، اما درباره سلطان و شبان واقعا همه چیز از یک جرقه بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی با اشاره به همکاری خود با مهدی هاشمی ادامه داد: یادم میآید فاصله خانه من و مهدی هاشمی کم بود و دائم باهم صحبت میکردیم که به چه داستانی برسیم. چیزی که بین ما جالب است اینکه ما هنوز هم برای صحبت کردن وقت کم میآوریم. یادم میآید ساعت یک ربع به پنج صبح بود که مهدی هاشمی گفت یافتم یافتم (به روش نیوتن) و صدایش آنقدر بلند بود که من آنرا شنیدم. یک کتابی بنام عالم آرای عباسی دستش بود که در یک صفحه آن داستانی مربوط به یک پادشاهی بود که او را با یک شبان جابجا کرده بودند. چیزی در حدود پنج خط بود و همین پنج خط داستان «سلطان و شبان» شد که من و مهدی هاشمی تصمیم گرفتیم با هم به شمال برویم. یک خانه کوچک اجاره کردیم که دو اتاق داشت و نیت کردیم تا ننوشتیم به تهران برنگردیم و در طول ۱۴ روز سریال را در ۱۲ قسمت مشترکا نوشتیم.
فرهنگ بیان اینکه با روحیات و خلقیات یکدیگر خیلی آشنا بودیم، بیان داشت: خانهای که در آن اقامت داشتیم دو اتاق داشت مهدی در یک اتاق با تعداد زیادی کاغذ و قلم و من هم در اتاق دیگری با کاغذ و قلم بودم. به عنوان مثال، مهدی قرار بود قسمت سوم را بنویسد در پایان قسمت سوم نوشته بود سلطان بانو تو بانوی ما هستی یا بانوی وزیر اعظم و من بی آنکه خوانده باشم ادامه آن را مینوشتم. آنقدر همه چیز به هم نزدیک بود که انگار همه متن را یک نفر نوشته است.
وی درباره همکاری خود با بهرام بیضایی گفت: بیضایی شیوه خاصی در فیلمسازی و بازی گرفتن از یک بازیگر داشت. در سینما زمانی که یک شخصت واقعی داریم به عنوان مثال، من یک روشنفکری هستم که گوینده فیلمهای مستند هستم و وارد داستان میشوم زمانی که رئالیستیک با این مرد برخورد میکنیم دیگر تبعات نمایشهای غیرواقعی در این شخصیت جا نمیافتد. درمجموع بیضایی به یک مراسم و یک آئین خاصی در بازیگری میاندیشید که در فیلمهای تارا، باشو، مسافران هم بود و از نظر من این نکات سمبلیک مربوط به تئاتر است.
این بازیگر سینما و تلویزیون در پاسخ به سوال فریدون جیرانی مبنی بر اینکه چگونه با وجود تسلط به کارگردانی توانستید در جلوی کارگردان دیگر نقشآفرینی کنید، گفت: خیلی کار سختی است در فیلمی به عنوان بازیگر حضور پیدا کنی در حالی که خودت هم دانش کارگردانی داری. مخصوصا اینکه قرار باشد برای یک نفر دیگر بازی کنی، زیرا تا سلیقهها با هم هماهنگ شود کمی طول میکشد آنچه مسلم است بازیگر نمیتواند سلیقه شخصی خودش را در فیلمی حتی اگر کارگردان هم باشد اعمال کند و باید تابع محور اصلی فیلم باشد.
وی ادامه داد: برای من در جاهایی کمی سخت بود، زیرا در جاهایی به سلیقه خودم اعمال میکردم. یادم میآید در یکی از اختلاف نظرها در یک صحنه بهرام بیضایی یک جمله خوبی به من گفت که از آن تاریخ به بعد من سعی کردم آن را رعایت کنم. او به من گفت «هر وقت خواستی فیلم خودت را بسازی سلیقههای خود را آنجا پیاده کن اینجا یک فیلم دیگر است و باید در یک زمینه خاصی حرکت کنی». بهرام بیضایی یک ویژگی خوبی دارد اینکه او سوالهای نه زمان حال بلکه آینده را هم میداند و در حرفه خود یعنی سینما و تئاتر یک فیلسوف است و به همین دلیل من در فیلم او خیلی مبهم بازی نکردم.
منبع: خبرگزاری دانشجو
کلیدواژه: داریوش فرهنگ موزه سینمای ایران سریال تلویزیونی سریال سلطان و شبان بهرام بیضایی سلطان و شبان یادم می آید مهدی هاشمی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت snn.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری دانشجو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۴۹۲۸۷۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سلطان سلجوقی چگونه در طرشت زمینگیر شد؟
تپه سیف که با گذشت زمان بارها تغییر نام داده و امروز هیچ اثری از آن باقی نمانده به حد فاصل خیابان فرزانه فعلی تا میدان آزادی گفته میشد و آنطور که قدیمیها نقل میکنند این اراضی وسیع را یک تپه پوشش داده بود. محمدباقر حسینمردی، یکی از قدیمیترین اهالی طرشت که به طایفه حسینمردیها تعلق دارد، میگوید: «وجود تپه سیف در منطقه درشت قدیم این خاصیت را داشت که وقتی سیل میآمد از دو طرف تپه جاری میشد و روستای طرشت را ویران نمیکرد. احتمالا به همین دلیل اسم تپه را سیف گذاشتند، چون همچون شمشیر جریان آب را میشکافت و به دو بخش تقسیم میکرد.»
به گزارش همشهری آنلاین، تپه مشهور محله طرشت تا اواخر دهه ۴۰ پابرجا بود، اما از ابتدای دهه ۵۰ که ساختوسازها در پایتخت سرعت گرفت جای خودش را به خانهها و آپارتمانهای مسکونی داد و امروز هیچ نشانی از آن باقی نمانده است. تپه سیف برای اهالی طرشت و در مقیاسی بزرگتر برای تهراننشینها، اهمیت تاریخی هم دارد، چراکه در یک برهه تاریخی اقامتگاه موقت طغرل سلجوقی، بنیانگذار سلسله سلجوقیان، هم بوده است.
حسینمردی با نقل روایتی در این باره میگوید: «طبق روایتی که نسل به نسل منتقل شده و در کتاب «مشایخ فقه و حدیث در جماران، کلین و درشت»، تالیف عزیزالله عطاردی، به آن اشاره شده، طغرل با شرط ادامه پرداخت مالیات از طرف سرزمینهای شرقی، دختر خلیفه بغداد را به عقد خودش درمیآورد. بعد از این ماجرا راهی ری میشود تا مقدمات مراسم ازدواج را مهیا کند و بین راه در منطقه درشت یا طرشت امروزی، به قول معروف اردو میزند. تپه سیف در آن روزگار موقعیت توچال امروزی را داشته و در بلندی بوده و طغرل در تپه سیف به ری احاطه داشته است. طغرل در انتظار رسیدن همسرش به درشت بود، اما همان شب به خواب ابدی رفت و همان جا درگذشت.»
درباره تپه سیف روایتهای تاریخی مختلفی نقل میشود که برخی از آنها شفاهی است و نسخه مکتوب ندارد. قدیمیهای طرشت نقل میکنند که ناصرالدین شاه وقتی به ولیعهدی رسیده به طرشت آمده و از بالای تپه سیف به این قریه خوش و آب هوا نگاه کرده است. بعد هم نام این منطقه سرسبز را از همراهانش پرسوجو کرده و بعد از این ماجرا چند بار دیگر به روستای ییلاقی درشت رفته تا در باغهای وسیع این منطقه ییلاقی اتراق کند.